نتایج جستجو برای عبارت :

طرز تهیه مرغ شکم پر جا افتاده خانگی بدون فر

دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه ۹۸
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایمدور از مولای خود در تنگنا افتاده ایمراه را گم کرده و بیراهه دائم می رویمدر غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایمکیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟!از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایمبرکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟!گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایمرنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته استوای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایممنتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه ۹۸
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایمدور از مولای خود در تنگنا افتاده ایمراه را گم کرده و بیراهه دائم می رویمدر غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایمکیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟!از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایمبرکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟!گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایمرنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته استوای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایممنتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر
افتاده‌ایم
عکس خورشیدیم در آب روان
افتاده‌ایم
ناامید از جذبهٔ خورشید تابان
نیستیم
گر چه چون پرتو به خاک از
آسمان افتاده‌ایم
رفته است از دست ما بیرون
عنان اختیار
در رکاب باد چون برگ خزان
افتاده‌ایم
نه سرانجام اقامت، نه امید
بازگشت
مرغ بی‌بال و پریم از آشیان
افتاده‌ایم
بر نمی‌دارد عمارت این زمین
شوره‌زار
ما عبث در فکر تعمیر جهان
افتاده‌ایم
از کشاکش یک نفس چون
موج فارغ نیستیم
گر چه در آغوش بحر بیکران
افتاده‌ایم
چهرهٔ آشفته حالان
مثل یک ساعت از رونق و کار افتاده
هر که در عشق رکب خورده کنار افتاده
فصل تا فصل خدا بى تو هوا یک نفره است
از سرم میل به پاییز و بهار افتاده
هر دو سرخیم ولى فاصله ما از هم
پرده هایى است که در قلب انار افتاده
پیش هم بودن و هم جنس نبودن درد است
آه از آن سیب که در پاى چنار افتاده
حس من بى تو به خود نفرت دانشجویى ست
از همان درس که در آن دو سه بار افتاده
سهمم از عشق تو عکسى ست که دیدم آن هم
دستم آنقدر تکان خورده که تار افتاده!
#سید_سعید_صاحب_علم
دین حق در خطر افتاده، کمک کن فضه
حرف حق از اثر افتاده، کمک کن فضه
قول داده به نبی حیدرِ من صبر کند
یاد حرفِ پدر افتاده، کمک کن فضه
درب این خانه که خود بوی نبی را دارد
گیرِ چندین نفر افتاده، کمک کن فضه
سرخ شد حلقه و مسمارِ درِ این خانه
شعله بر جانِ در افتاده، کمک کن فضه
با لگد ریخت درِ خانه... ببین روی سرم...
یک درِ شعله ور افتاده، کمک کن فضه
مردک پست چنان ضربه به پهلویم زد
شاخه ام از ثمر افتاده، کمک کن فضه
سوی کوچه ببرم زود، علی را بُردند
حیدرم در خط
سلام دوستای گلم
من اومدم با ی اموزش دیگه
آموزش خط چشم کشیدن برای خانم هایی که پلک افتاده دارن
خب سوالی که پیش میاد اینه که از کجا بدونید که پلک شما افتاده است یا نه؟؟
اگر پلک های شما کمی پایین تر است و یک چروک کوچک بالای چشم به وجود آورده،شما جزء آن دسته خانم هایی هستید که پلک های کمی افتاده دارید
یک خط چشم باریک زیر پلک شما گم می شود ،به یک خط چشم پهن تری نیاز دارید تا تاکید بیشتری روی چشم ها به وجود آورد


ادامه مطلب
وسقمی لا یشفیه الّا
طبک.
درد و مرضی که به جونم
افتاده رو جز تو کسی نمیتونه
طبابت کنه.
آن مریضی غرق شدن
در استخر آمال و آرزوهایی
که تمومی نداره.
آن درد اعتیاد به فضای مجازی.
آن جراحت و زخم قلب
دور افتاده از تو.
آن روان پریشان
آن روح آسیب دیده.
خدایا کمکم کن.
امسال که سوم دبیرستانم این خاطره رو ساعت ده شب مینویسم
امروز بعد مدرسه تو راه داشتم میومدم که تو پارک مسیر مدرسه دیدم سر و صدا زیاده 
چند نفر هم ایستاده بودن داشتن داد میزدن کنجکاو شدم اخه ساعت 2 و نیم ظهر کی میتونه باشه؟
نزدیکتر شدم دیدم یکی از هم کلاسی های من که همیشه ادعای لاتیش میشد و چند باری منو اذیت کرده بود
رو زمین افتاده و دو نفر دیگه دارن لگد میزنندش
اون دو نفر رو هم میشناختم از مدرسه بغلیمون بودن 
یه لحظه دلم خنک شد ولی فوری حالم بد ش
♪♬♬♪چه شود دوست شوی دست در این دست کنی حبیب من♪♬♬♪
♪♬♬♪چه شود نیم نگاهی به این عاشق سرمست کنی مرا مست کنی♪♬♬♪
♪♬♬♪دل به دلت داده منم منم پای تو افتاده منم منم دلبر دل برده تویی تویی عاشق دیوانه منم منم♪♬♬♪
♪♬♬♪دل من افسار ندارد درگیر تو است دیدم آن چشم تورا چشمانم مست شد است♪♬♬♪
♪♬♬♪دل به دلت داده منم منم پای تو افتاده منم منم دلبر دل برده تویی تویی عاشق دیوانه منم منم♪♬♬♪
♪♬♬♪دل من مست کن و دست در این دست کن و زیر و رو
تو رفتی کار من شد لعنت تقدیرِ افتادهکه من در سوی دیگر ، رو به رویت گیر افتاده.میان قهوه خوردن ناگهان رفتی دلم جاماندشبیه یک دوچرخه ساکت و زنجیر افتاده.خبر پیچید در کافه میان دشت آهوییرها شد از دویدن ها همان جا شیر افتاده.نمی دانم تو اکنون دوستم داری دلم می گفت:که پیش پای من از دست تو شمشیر افتاده... 
"محمدامین آقایی"
دو روزی میشه که ساعت دیواری اتاق خواب مونده و یه ساعتی عقب افتاده. البته کار می کنه اما هر چند وقت یکبار که میزونش می کنم یک روز صبح پا میشم می بینم که یه ساعت عقب افتاده. حالا نمی دونم به خاطر نامیزون بودن روی دیواره، به خاطر قدیمی بودن، یا واقعا باتریش ضعیف شده. یا شاید هم با من لج کرده.
بعضی وقت‌های یا حتی به عبارت دقیق‌تر و بی‌تعارف‌تر 
در نود درصد اوقات زندگیم حس می‌کنم تبدیل شدم به یک لیست بلند بالا از کارهای عقب افتاده که قرار نیست هیچ کدامشان تیک بخورد...
کارهای عقب افتاده که از سر وظیفه‌است به کنار.‌..
آرزوها و دوست داشتنی‌هایم را هم یکی پس از دیگری از سر وا میکنم و پی‌اش را نمی‌گیرم 
رخوت است یا بختک هر چه هست دست از سرم برنمی‌دارد...
من یه روز از فصار روانی این همه کار جان خواهم داد
التماس دعای هدایت
افتاده ام از پا مرا حالی نمانده ستدیگر مرا آرامشی عالی نمانده ستلبریز دردم بسکه سودای تو دارمزین گردوی تر هم مرا فالی نمانده ستبرصفحه شطرنج دل مات تو گشتمکیش تو ام جای تو هم خالی نمانده ستدلبر دراین شبهای تنهایی دراین شهربرناظمی والی وسالاری نمانده ستچون نیستی از تاروپود نقش القاچزین فرش ها نقشی براین قالی نمانده ستاز رفتنت برلوح دل امروز وفرداجز یک غزل از شاعر لالی نمانده ست
با اینکه قوول داده ام هیچ وقت خاطراتت را مرور نکنماما هر از گاهی یواشکی توی ذهنم تو را مرور میکنم
دعا میکنم که خدا کند دل به دل راه نداشته باشد
که اگر داشته حتما تو هم میفهمی که من یادت افتاده ام
ننهههه اصلا دعا میکنم کاش دل به دل راه داشته باشد 
آنوقت دلم خوش است به اینکه شاید اول تو خاطراتمان را مرور کرده ای و من به یادت افتاده ام 
#دلخوشی_های_کوچک
#به_وقت_دلتنگی
دیروز جلسه‌ی اول کلاس گیتار با عری بود. نمیدونم ممد بفهمه چه واکنشی نشون میده. شاید بهتر بود قبل از اینکه با پشمینه پوش و خط مشکی هماهنگ میکردم بهش میگفتم ولی خب اتفاقیه که افتاده. پریروز سر یه موضوع کوچیک واکنش بدی نشون داد. با گذشته‌ای که اتفاق افتاده حق داره به راحتی شک کنه ولی نه در مورد من اخه! تنها چیزی که برام مهمه اینه که خوب جدا شیم. چند سال دیگه که به روزای دانشگاه نگاه میکنه از یه نفر حس خوب بگیره. ترجیحا اون ادم من باشم :) حالا گذشته ا
بسیاری از واکسن ها باید به طور مداوم در دمای پایین نگه داشته شوند، که به عنوان "زنجیر سرد" نامیده می شود. بدون آن، ممکن است کارایی خود را از دست بدهند. اما نگه داشتن یک واکسن منجمد، چالشی است، به ویژه در مناطق دور افتاده و فقیرنشین جهان. 
ادامه مطلب
با وجود اتفاقایی که اخیرا افتاده واقعا چیزی برای گفتن نمیمونه!
کامنتاتون همیشه حال منو خوب کرده،یه نمونه بامزه و عجیبش؛
اون دوست ناشناسی که بدون هیچ راه ارتباطی برای بنده چیزی شبیه اینکه "دریک روز سه تا امتحان داره و چیزی نخونده ولی همه رو پاس میکنه"نوشته.
"شخص شخیص" تو قوی و محکمی،اگر راه ارتباطی هم داشتی بهتر بود =)
گمانم عاشقی هم مثل من خون جگر خورده
تو سنگی را رها کردی که بر این بال و پر خورده
خودت گفتی جدایی حق ندارد بین ما باشد
کجایی تا ببینی که جدایی هم شکر خورده
نمی دانم کجا باید بیفتم از نفس دیگر
درختی را تجسّم کن که از هر سو تبر خورده
غم انگیزم، دلم چون کودکی ناشی ست در بازی
که از لبخندهای تلخ استهزاء سر خورده
شبیه پوشه ای در دست مردی گیج و مبهوتم
به خاک افتاده ام، در راه او بر صد نفر خورده
هوایم بی تو همچون حال ورزشکار دلخونی ست
که در دیدار پایانی به
 
زندگی بدون رویا دیدن واقعا غیر قابل تحمل تر می شد .
 
در هیچ سن و شرایطی نباید رویاهامون را فراموش کنیم .
 
در عالم رویا همانقدر و همانگونه که میخواهم تو را خواهم داشت .
 
رویا نام زیباییست .
 
خاطره ها در رویا به شکل جدیدی زندگی را جلوه گر میشوند . انگار که اتفاق جدید خوشایندی افتاده باشد حال مان برای مدتی خوب میشود .
 
رویای پرواز در کالبد یک عقاب ...
 
 
هفته پیش رفتم نوبت گرفتم و یه جلسه آموزشی هم رفتم
به بابا گفتن روز امتحان تا پر نشده زود بیا نوبت بگیر چون تعداد زیاده
هفت و نیم صبح اومد گفت بگیر بخواب شصت نفرشون پر شده :/
کلیییی آدم دیگه م وایسادن ببینن می تونن نفر آخر امتحان بدن
الان دیگه امتحانم رفت واسه تابستون تا اون موقع هم همین چس مثقال رانندگی یادم میره :/
من این گواهینامه ره بگیرم یه نفس راحت بکشم تموم شه نکبتِ نحس
معلوم نیست چرا انقدر نحسی افتاده توش
در این مقاله شمارو با خواص روغن خراطین اصل آشنا میکنم
۱-  افزایش طول آلت تناسلی در آقایاناگر می خواهید اندام های مردانه تان را افزایش بدهید و بزرگ تر سازید بهترین گزینه برای این کار روغن خراطین اصل می باشد این روغن به دلیل داشتن مقدار زیادی الانتئین می تواند حداقل باعث افزایش 1 تا 2 سایز گردد .۲-  سفت کننده و بزرگ کننده سینه در خانم هایکی از الویت ها در خانم ها داشتن اندامی متناسب و خوش فرم می باشد.سینه های کوچک و یا بزرگ ولی بدون فرم هیچ وقت نم
شده یک زلزله و در پی بم افتاده ست
راه وا می کند و سوی تو می آید دل
مثل یک شیعه که چشمش به حرم افتاده ست
مهرداد نصرتی
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
به نام خالق بی‌همتا
# مجالس+
# دیوارنوشت
بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست
بر گریه‌ی زهرا قسم مدیون زهراست
چشمی که گریان عزای مجتبی نیست
وقتی سکوتش این همه محشر به پا کرد
دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست
در کربلا هر چند با دقت بگردی
چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست
کرب وبلا با آن همه داغ مصیبت
همپایه‌ی درد و بلای مجتبی نیست
طوری تمام هستی‌اش وقف حسین شد
انگار قاسم هم برای مجتبی نیست
او جای خود دارد در این دنیا مجال
رز
میگفت:
 صورتت کبود بود.
نفش نمیکشیدی.
به پهنای صورت گریه میکردم.
تو توی یه دست بودی.
با دست دیگه محکم به دیوار تکیه میزدم.
نفس نمیکشیدی ... رو دستم بی جون افتاده بودی. نمیدونست چیکار باید بکنم ... با تمام وجود میخواستم برگردی.
همه دورم جمع شده بودند. بلند با گریه میگفتم: دخیلم.... دخیلم.


خودت یکی که نه چند معجزه ای .... یه روزی متوجه میشی... قدر خودت رو بدون.
یکی از قشنگ ترین شعرهای فاضل نظری به نظرم این شعر هست که اون بیت معروف « مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب ، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست» توی این شعر اومده. سالها قبل این بیت رو شنیدم بودم و نمیدونستم از فاضل نظری هست. امشب بیت اولش روی زبونم بود و با خودم زمزمه میکردم
بی‌قرار توام و در دل تنگم گله‌هاستآه! بی‌تاب شدن عادت کم حوصله‌هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آبدر دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی داردبال
شلی بازو را با کمک این روش‌ها رفع کنید
بازو افتاده یا به اصطلاح بهتر شلی بازو از نظر بار منفی روحی هیچ فرقی با شکم ور افتاده روی کمربند یا شلوار ندارد. شلی بازو شما را پیرتر نشان می‌دهد و بدون هیچ چون و چرایی در لباس‌های آستین‌ حلقه‌ای، بد فرم دیده می‌شود. در واقع، می‌توانیم بگوییم که شلی بازو هر آنچه که برای خوش تیپ بودن ساختید را خراب می کند. علاوه بر این، اعتماد به نفس و تصویر ذهنی که از خودتان دارید را از بین می برد.
ادامه مطلب
خوابیده‌ای. چشم‌هایت بسته‌اند. نفس می‌کشی. یک جایی توی این دنیا تو زنده‌ای. و من شاید ده سال دیگر زنده باشم اما تو دیگر تو زندگی‌ام نیستی. رفته‌ای. و حس می‌کنم حجم خالی نبودن‌ت را. مثل مادر که هشت ماه پیش رفت و دیگر هرگز نتوانستم جایی اتفاقی ببینمش. آدم‌هایی که عاشقشان بودم. و دیگر توی زندگی‌ام نیستند.کاش امشب خوابم می‌برد. و پا می‌شدم. و می‌دیدم تو زنگ زده‌ای و نام ت روی گوشی‌ام افتاده. می‌دیدم مادر مسیج داده که بروم ناهار پیششان. بعد
اگر ساعت نه شب است و من همه‌ی چراغ‌ها را خاموش کرده‌ام و خزیده‌ام زیر دو تا پتو و زانوهایم را توی شکمم جمع کرده‌ام و در تاریکی این‌ها را می‌نویسم، اگر هر آن ممکن است ناگهان بزنم زیر گریه و هیچ جوره آرام نشوم و تهش مجبور شوم قرص خواب یا آرام‌بخشی بخورم و آرام آرام بدون اینکه درست متوجه شوم چه اتفاقی دارد می‌افتد ناگهان از همه چیز تهی شوم و به خواب بروم، اگر دیروز با یکی از بچه‌ها بگومگو کردم و حرف‌هایی زدم و کمی تند رفتم و ناراحتش کردم _هر
درست کردن مرغ شکم پر بدون فر
یکی از گزینه های خوب برای پذیرایی در میهمانی ها ایرانی می تواند مرغ شکم پر باشد که با شنیدن اسمش خبر از یک وعده غذایی خوب و کامل را می دهد.
مواد لازم مرغ شکم پر
مرغ درسته با پوست : حدود 2 کیلو
گردو : 5 عدد درشت خرد شده
آلو  بخارا : 12 عدد
گوجه  فرنگی : 2 عدد
لیمو : 1 عدد
پیاز: 1 عدد بزرگ
هویج : 1 عدد
سیر : 2 حبه
نعنا خشک :یک قاشق غذا خوری
زرشک شسته شده : یک قاشق غذاخوری سرپر
نمک ، فلفل و زرد  چوبه :به میزان لازم
زعفران پودر ش
دوباره
وقت تمناست لیله القدر است
شب ضیافت مولاست لیله القدر است
دوباره دیده چو دریاست لیله القدر است
«بساط عشق مهیاست  لیلة القدر است
نوای ادعیه بر پاست لیلة القدر است»

خداست
در پی آن که به ما ثواب دهد
به مردمان جهان حق انتخاب دهد
به شام تیره ی ما قدری آفتاب دهد
«پی بهانه ی آن که به ما جواب دهد
به استجابت درخواست، لیلة القدر است»

شبی
که تا به سحر ابر دیده بارانی است
شبی که حال و هوایش، هوای قرانی است
شبی که تا به سحر رحمت و فروانی است
«شبی که
متن ترانه علی زند وکیلی به نام بر باد رفته

بهشتم گم شده بر باد رفتهصدام کن اسم من از یاد رفتهصدام کن بی صدات از دست میرمنذار از ترس تنهایی بمیرمدلم آواز کولی وار میخواد دلم آغوش گندم زار میخوادمن از دلبستگی ها زخم خوردم دلم یه عشق بی آزار میخوادخواب دیدم آسمون از چشم ماه افتاده بودخون من از گوشه ی چشم تو راه افتاده بودخواب دیدم سایه ای بودم که همراهی نداشتتوی خوابم یه فرشته بال هاشو جا گذاشتچه حالی داره حس پر کشیدن یه دریارو یه جرعه سر کشیدن
یه کلبه‌ی سرد و مرطوب، یا حتی یه خونه‌ی نمور ِتاریک که گوشه‌ی شهر افتاده. وقتی عین چی داره بارون می‌آد و همه‌ی جوارح آدم تیر میکشه از درد و اونجاست که خاطره مثه فواره می‌زنه بیرون از همه جای وجودِ آدم. از همه چیز. خاطره‌ی چیزهای تموم شده. پری از آرزوهای نرسیده و لحظه‌های نداشته. دردِ ناشی از ادامه دار نبودنِ اون لحظه‌هایی که تجربه کردی. و حسرتِ لحظه‌هایی که هیچ‌وقت نداشتی.‌ همه‌چی تموم می‌شه به یکباره. قبل اینکه بفهمی چی شده و کی اتفاق
خورش قیمه غذای اصیل و قدیمی ما ایرانی هاست که برای خوشمزه شدن و جا افتاده تر آن بهتر است به یک سری از نقاطی که در زیر به آن اشاره شده است دقت کنید ، اگر تمامی این نکات را در طرز تهیه قیمه رعایت کنید می توانید بهترین طعم جا افتاده رو به خورش خود بدید که با این صورت می توان نذری های فوق العاده خوشمزه ای با این قیمه ها مهیا نمود.
ادامه مطلب
متن ترانه آرون افشار به نام زلزله

 
 
زیبا صنم آواره ترین عاشق دنیا منمکه در قفس چشم تو پر میزنمشلاق نگاهت نزنی بر تنمتو باشو ببین از همه دل میکنمزلزله میکنی در قلب آرام من این همه سعی نکن افتاده ای در دام مناز تپش می ایستد دل تا نگاهم میکنی من خرابم پس بگو کی رو به راهم میکنیدلدار من لذت نبر از این همه آزار من به بد کسی افتاده سر و کار منتا روی دل عاشق بیمار من از خود نرهان قلب گرفتار منزلزله میکنی در قلب آرام من این همه سعی نکن افتاده ای در دام
بوی خاک عطر باران خورده در کوهسار...
خواب گندم زارها در چشمه مهتاب...
 
 
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن...
 
 
 
+انصافا لحظه ای چشمتان را ببندید و با خودتان فکر کنید در زندگی هرکدام از ما چندبار این پیشامدهای شگفت افتاده است. تا حالا شبی را در گندم زارها زیر نور مهتاب صبح کرده ایم؟ وقتی که صبح میشود، شبنم اردیبهشت تنمان را که میگیرد، گوسفندان را برای چرا به کوهسار ببریم. چندبار در زندگی بوی خاک باران خو
خون است که روی خاک خشت افتاده است

داغ است به قلب سر نوشت افتاده است

خیزید و فرشته را به بیرون ببرید 
آتش به در باغ بهشت افتاده است
شهادت بانوی دو عالم ، امّ ابیها حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها بر عموم مسلمانان تسلیت
در زیر لیست بسته های اینترنت بدون محدودیت زمانی آورده شده است:
1 گیگ بدون محدودیت زمانی = 6,000
2 گیگ بدون محدودیت زمانی = 11,000
3 گیگ بدون محدودیت زمانی = 15,500
4 گیگ بدون محدودیت زمانی = 20,000
5 گیگ بدون محدودیت زمانی + 500 مگ(یکماهه 6 تا 12 صبح) = 23,000
7 گیگ بدون محدودیت زمانی + 700 مگ(یکماهه 6 تا 12 صبح) = 27,500
10 گیگ بدون محدودیت زمانی + 1 گیگ(یکماهه 6 تا 12 صبح) = 33,000
توجه: منظور از بدون محدودیت زمانی چیست؟
منظور این است که تا زمانی که حجم بسته ی شما به پایان نرسیده است
شم
زیبا صنم آواره ترین عاشق دنیا منمکه در قفس چشم تو پر میزنمشلاق نگاهت نزنی بر تنمتو باشو ببین از همه دل میکنمزلزله میکنی در قلب آرام من این همه سعی نکن افتاده ای در دام مناز تپش می ایستد دل تا نگاهم میکنی من خرابم پس بگو کی رو به راهم میکنیدلدار من لذت نبر از این همه آزار من به بد کسی افتاده سر و کار منتا روی دل عاشق بیمار من از خود نرهان قلب گرفتار منزلزله میکنی در قلب آرام من این همه سعی نکن افتاده ای در دام مناز تپش می ایستد دل تا نگاهم میکنی م
‍ ‍ ‍ ‍ ‍
‍ نه به بیماری و سلامتی بدون دارو تنها با مصرف پودر ۱۰۰ ٪ گیاهی سوپر فود 
توقف ریزش مو رویش مجدد مو !!!!  خشکی پوست و طراوت پوست برطرف شدن عفونت ها در نقطه از بدندرد های بدنسردرد های میگرنی و درد مفاصلکم خونی لاغریمشکلات گوارشیبهبود دیابت و چربی سوز قوی فشار خونبیماری های قلبیآرتروزافسردگی ، بی حسی ، ضعف و بی حالیرماتیسم !!!!!ام اس !!!!!سایر بیماری های خود ایمنی کولیت روده تشتج مغزی و صرع  آسم و آلرژی بهبود سرطان تنظیم هورمونی بان
سلام...نمیدونم  چی بگم والا ... بازم  امتحانا من و از زندگی  انداخت  ولی به هر طریقی بود  بالاخره  این ماه  لعنتی هم تموم شد اما  طی  چنتا پست  بعدی  مطالبی که  میخواستم  ماه  پیش  منتشر کنم رو  با عنوان خرداد عقب افتاده  آپلود میکنم  که در حق این  ماه  مظلوم   هم  ظلم  نکرده  باشم ...
 
همه ی حال خوب من برای سال جدید در همان یک روز خلاصه شد 
در همان یک فروردین هزار و سیصد نودونه 
من از دوم فروردین تا به امروز در یک گیجی وحشتناک به سر میبرم 
انگار وارد دنیای عجیب غریبی شده ام که نمیفهممش 
 در آن دنیای عجیب و غریب گیر افتاده ام 
من در آن دنیای عجیب مدام سرگیجه دارم 
دنیا دور سرم میچرخد 
مدام نفس نفس میزنم 
ضربان قلبم آنقدر زیاد است که هر لحظه احساس میکنم قلبم کنده میشود
میفتد جلوی‌پایم 
دو قدم که برمیدارم انگار یه کوه بزرگ جا
      ( ذهن مبتلا ).روزها فکر من این است همه شب این سخنمکه گرفتار بلایم  زِ چه رو دَم نزنم
.
چه خطایی، چه قصوری که زِما سرزده است؟وین چه دردیست که افتاده به جانِ وطنم
.
سایه افکنده به ایران و به دنیا کروناترس باعث شده آیینِ دیانت شکنم
.
چو بلا آمد و عبرت نگرفتم، به ستمنان آجر کنم از سودِ کلان، دل نَکَنم
.
کرونا خدعه بوَد، فتنه ی دشمن بنِگرمبتلا کرده چرا؟ ذهنِ مرا، تا بدنم
.
شدم از مسجد و ازمدرسه محروم، چرا؟ذهنِ آلوده شده  عامل این گم شدنم
.
لعن و نفر
نمیدانم خواب چی ولی احتمالا دوباره تمام شب را تا صبح خواب دیده ام. متاسفانه از خواب که بیدار میشوم حالت ادمی را دارم که تمام روز را این طرف ان طرف دوییده. خسته، گیج و کرخت.
برای جمعه برنامه دربند را با بچه ها قطعی کردیم. 
شرحش اینکه من دوستداشتم پنج شنبه صبح باشد چون پنج شنبه ها تا نیمه شب همه دورهمیم و جمعه ها ساعت ۱۱ از خواب بیدار میشویم! 
یکهو یک سالار نامی امد وسط و گفت که ما پنج شنبه سرکاریم. جمعه صبح برویم. و قرارمان شد جمعه صبح. از دیشب تا ب
 
فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد. هر گاه بتوانیم یکی را بدون چشم‌داشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هر گاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم افتاده‌ایم. 
 ملت عشق (الیف شافاک)
پ ن:  کدومامون تو بهشت زندگی میکنیم؟! 
روزهای زیادی توی امسال داشتم که اتفاقات خوبی توشون افتاده؛ اتفاقاتی که براشون ماه‌ها نقشه کشیده‌م و برنامه‌ریزی کردم، ولی موقع محقق شدن‌شون آدم یک لحظه خوشحاله و بعد می‌ره سراغ نقشه‌ی بعدی. 
وقتی داشتم به بهترین روزهای امسال فکرمی‌کردم، اولین چیزی که بدون زحمت یادم اومد، روز نامزدی برادرم بود. هیچ دلیل دراماتیکی پشت قضیه نیست. فقط این‌که اون روز من و ف. از فرط خندیدن به برادرم کم مونده بود کف زمین دراز بشیم. 
 
در یک روز گروه روان قانونی رو تصویب کردن که اگر کسی عملی روانپزشکی رو افتاده باشه، تئوری هم افتاده و امتحان دوباره هم گرفته نمیشه ‍♂️ در کل یه ۵ واحدی رو الکی الکی افتادم . احساس میکنم مثل اقتصاد کشورم دارم دچار رکود میشم . دوستانم هم ورود منو به جمع دانشجویان " لَش کُن" و تنبل تبریک گفتن . یک نکته جالب هم بگم تنها کسی هم که افتاده من هستم . باید در کتاب گینس هم ثبتش کنن . میترسم فردا هم حکم اخراج از دانشگاه بیاد دستم . 
بخش بعدی جراحی داریم . این
از آن روزها خیلی گذشته است. از آن روزهای سختِ تنهایی و شب های طولانی. از آن روزهایی که مهدی کنارم می خوابید و هر شب داستانی جدید می خواست. از آن روزهایی که هزار کار را با هم می کردم و اشک از چشمانم لحظه ای دور نمی شد خیلی گذشته است. مهدی کنارم بود. وابسته بود و کوچک و دوست داشتنی. در آن روزهای دور هر وقت به آینده فکر می کردم خودم را می دیدم که در برابر پسربچه ای کوچک زانو زده ام و بدون توجه به چادری که دورم روی زمین افتاده است، در آغوشش گرفته ام.
این
 
ما برای درد کشیدن آفریده شدیم 
اشتباه کردیم که خیال میکردیم روزی تو ایوون خونه‌ای گرم میشینیم و به روزهای سخت گذشتمون فکر میکنیم و با خودمون میگیم که ارزشش رو داشت
اشتباه میکردیم که فکر میکردیم روزی کسی که عشق رو برای ما معنی کرده رو در آغوش میگیریم و یادمون میره تنهایی چقدر سخت و جانکاه بود ، یادمون میره چقدر مردیم تا یه بار زنده شیم
اشتباه میکردیم که تو رویا میدیدیم که دلمون گرم شده ، پشتمون گرم شده ، خیالمون گرمه 
بهار اشتباه بود ، سال
پسری هستم ۳۰ ساله و مجرد .
چند سال پیش با چند تا از دوستانم در حین راه رفتن درباره موضوعی صحبت می کردم به جایی از صحبت هام رسیدم که باید نظر اون ها رو می پرسیدم وقتی برگشتم عقب دیدم اون ها ۲۰ متر پشت سرم ایستاده اند و خشکشان زده . علت چی بود؟
زمانی که من جلو تر از اونها راه می رفتم زنی خود را از بالای یک ساختمان بدون هشدار و ناگهانی انداخت پایین، کله او کاملا پخش شده بود و مردم دور جنازه جمع شدند و گریه می کردند من حتی مسیر خود را تغییر ندادم و از ر
اگه یک وقتی هوای یه بوسه از لعل یار کردی بدون خراب کردی ! اگه هوس کردی یار رو تو بغل بگیری بدون خراب کردی . اگه هوس کردی زیر بارون با یار قدم بزنی بدون خراب کردی . اگه هوس کردی بری پیش یار بدون خراب کردی . اگه هوس کردی با یار ، یار شی بدون خراب کردی . اگه هوس کردی یار رو تصور کنی بدون خراب کردی . همه ی این کارارو اون موقعی درست کردی که از یار فرار کردی ! یا یار از تو ... :((
بیا بدون اینکه خراب کنی تو حسرت یار بمون ، سکوت کن ، بیخیال ...
فعلن بشین !
حواسم پرت سوتیم شد یادم رفت بگماستاد موسیقیم گفت هوشت خیلی خوفه ^_^
جلسه قبل بهم سه تا کتاب گفت بخرم که دوتا شو گیر آوردم و یکیش رو نداشتن
امروز وقتی رفتم اون دو تا رو باهم باز کرد و از هردوش بهم مشق داد
گفت به بقیه فقط یه دونه رو درس میدم ولی چون تو زود یاد میگیری خوبم تمرین میکنی این کتاب سنگینه رو هم درست میدم :)
یکم پز بدیم سوتی مونو بشوره ببره بفهمین اونقدرام خنگولک نیستم
ولی جدی یه سوال
چرا من هرجا کلاس ملاس میرم کلی تعریف میکنن و میگن خوبی
ا
 بدون دست گرفتن به چیزی این کار رو
از هفته پیش شروع کرده و هر روز به تعدا قدم هاش اضافه میشه ولی خب دوباره
یک سرماخوردگی مسخره افتاده به جونش . 
از یک دونه پله که خونه عموش
هست به سرعت بالا میره و به زحمت پایین میاد امشب اینقدر بالا و پایین رفت
و در برگشت خورد زمین تا کمی مهارت بدست آورد .تازگیها منتطره که
دستت رو بهش بدی تا خیییییلی محکم گاز بگیره وقتی دید نمی تونه محکم دستمو
گاز بزنه شروع کرد لبه میز رو گاز گرفتن . الان هم دماغشو می خارونه و
از سمت گیلان نه، ولی از شرق یا جنوب وقتی برمی‌گردیم مازندران، از اون نقطه‌ای که دوباره هوا مرطوب می‌شه، از اون قسمتایی که دوباره زمین، بدون دلیل سبزه و فرق و فاصلهٔ بین شهرها رو نمی‌شه تشخیص داد، دوباره انگار زنده می‌شم. عین ماهی‌ای که تو خشکی افتاده باشه و  برش گردونی به آب...
+ به نظرم فقط متولدای اردیبهشت حق دارن بگن: آدما دو دسته‌ان، یا اردیبهشتی‌ان، یا دوست داشتن اردیبهشتی باشن:)
+ الان مشخصه اردیبهشت شمال روم تاثیر گذاشته یا بیش‌تر
(این داستان کوتاه ارزش چاپ ندارد ولی شاید ارزش خواندن داشته باشد)
شغال سر بر آستان کفتار سایید و به پابوسی شتافت و در حالی که از فرط خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، گفت: تمام شد سرورم، تمام شد؛ شیر جنگل بی یال و کوپال گوشه ای افتاده و وقت سورچرانی و خوش گذرانی است، نفس های آخرش را دارد می کشد و کمی دست بجنبانید، ده دوازده درخت آن طرف تر، زیر کهنسال ترین درخت جنگل او را می بینید که آخرین لحظات عمرش را می گذراند و نفسش به خس خس افتاده است. حیف است ای
Aron Afshar
Khato Neshan
#AronAfshar
بی من نتوانی
این خطو نشان
لبریزم از عشق آرامش جان باران ببارد عجب حال خوشی 
شاید ندانی ولی باعثشی
بی من نتوانی 
این خط و نشان
لبریزم از عشق آرامش جان باران ببارد عجب حال خوشی 
شاید ندانی ولی باعثشی
در دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم
سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم
ای بهونه ی زندگی بی تو من بی قرارم
در دل من افتاده عشقت زمینگیر شدم
سر تو با قسمت با تقدیر درگیر شدم
ای بهونه ی زندگی بی تو من بی قرارم
با دل من جنگ نکن من که تسلیم
‍ ‍ درود همراهان گرامی#نقد_شعر#انجمن_ادبی_شعر_باران #مدیریت_برنامه ؛#بانو_مریم_راد #مورخ؛۹۸/۱۰/۲۲ یکشنبه#ساعت_شروع ؛(۲۱)یک بغل تنهائی ام ازخود کنار افتاده ام بر سراب بوسه ای در انتظار افتاده امگیسوان شعله ام از التهاب دردِ خود در دل خاکسترِ خون بی قرار افتاده امدر تنور شیونم انگار می خوابی به ناز از خودم تنگ آمدم از تو فرار افتاده امآنچنان آلوده ی درد تو هستم در خودمنغمه ای محزون که از زلفِ دوتار افتاده ام.بوی سرد شانه ها در باد ، خنجر م
لاله در این بوستان خونین کفن افتاده است
حسن یوسف گوشه‌ای بی پیرهن افتاده است
 
هر گلی در این چمن سرمست می‌روید ز خاک
بس که در این باغ، جام از دست من افتاده است
 
از کجا می‌آیی ای بوی بهشتی کاین چنین
لرزه بر اندام آهوی خُتَن افتاده است؟
 
نامه‌ای در دست دارد از هزاران آشنا
این گل قاصد اگر دور از وطن افتاده است
 
بس که تاریک است این صحرا و دل‌ها داغدار
هر گلی امشب به فکر سوختن افتاده است
 
ای نسیم آهسته پا بگذار، چون هر گوشه‌ای
نسترن افتاده است
این روزها در برخورد با بعضی همکلاسی‌هایم متوجه شدم آدمی هرچقدر عمیق‌ و با اصالت‌تر، ساده‌تر و بدون شوآف است.هرچیز ساده‌ای از نظر آن‌ها بی‌کلاس و از مد افتاده و هرچه شلوغ‌تر با رنگ و لعاب بیشتر، با کلاس‌ و فاخر است؛ لذا طبق نظر اساتید نان و پنیر برای افطار بی‌کلاس است، خرما قدیمی شده و هر خوراکی عجیب غریب قشنگ ‌‌‌‌تر است.
خلاصه که روزی هزار بار به روی ما می‌آورند که آن‌ها خدای کلاس و شخصیت هستند و ما از قوم بربر ها.
تحمل جماعت تازه به
در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است

به من اجازه در اوج پر زدن داده است


در ان کرانه که همواره یک نفر آنجاست

که در پذیرش مهمان همیشه آماده است


در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد

بدون رنگ ز بازار حسن افتاده است


همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است

شبیه تیشه زدن های سخت فرهاد است


سوال می کند از خود هنوز آهویی

که بین دام و نگاهت کدام صیاد است


دلم که دست خودم نیست این دل غمگین

همان دلی است که جامانده در گوهر شاد است


بدون فن غزل بی کنایه می گویم
بالابرها بدون شک یکی از مهمترین تجهیزاتی به شمار می روند که دسترسی به نقاط در ارتفاع بالا و دور از دسترس را امکان پذیر می کنند. موارد مصرف بسیار گسترده ای دارند و قطعا میتوان در صنعت بالابر و آسانسور و پله برقی جایگاه بسیار ویژه تری را به لحاظ عامیت در کاربری و استفاده برای آن در نظر گرفت . تقریبا در دور افتاده ترین مناطق کشور و شهر های بسیار کوچک هم میتواند تعدادی بالابر در مکان هایی مانند سوله های ورزشی , انبار های کالا و .. پیدا کرد .
ادامه مط
گوسپلن (کمیته برنامه‌ریزی دولتی شوروی) در عمل تلاش می‌کرد تا از تصمیم‌گیری اجتناب کند. اگر تصمیمی که می‌گرفتی بد از آب در‌می‌آمد، ممکن بود تیرباران شوی. بهتر بود که هیچ‌گونه مسئولیتی را نپذیری.
من آینده را دیده‌ام: چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟ 
***
مقیاس کوچک: 
فرد به روی زمین افتاده و تقاضای کمک می‌کند، اما از جیب‌ها به جای دستی برای کمک، گوشی‌ای برای فیلم‌ گرفتن خارج می‌شود. 
شاید گرفتن مسئولیت یک مصدوم سخت‌تر از کمک‌نکردن به او باش
باید یه جایی باشه که خودمو از حرف و فکرایی که مثه خوره میفته به جون و مغزم رها کنم.
حرف بزنم،
از درد هام بگم،
از تنهایی،تنهایی و تنهایی...
بدون نگرانی از قضاوت شدن!
خیلی وقته که فکر یه وب شخصی افتاده تو ذهنم؛چند سالی میشه.درست بعد از دومین وب مسخره ای که زدم و مثل اولی رهاش کردم.و فکر میکردم با وجود فیسبوک و اینستاگرام دیگه کسی به وب سر نمیزنه و حالا میبینم که این مکان شیرین هنوز مخاطب های خاص خودش رو داره.:))
حس میکنم واقعا به این پناهگاهم احتیاح
گاهی از خواب که بلند می شوم سرم سنگین است. روی گردنم سر احساس نمی کنم یک چیز گرد پر از یک چیز سنگین مثل گچ اسفنجی یا سیمان که حباب هایی داخل آن گیر افتاده باشند حس می کنم. حباب ها میلیون های خواب های عجیب و غریبی است که دیده ام و هنوز نترکیده اند و محو نشده اند.  میلیون ها خواب در یک ساعت که بیداری هم لا به لایش غلت می زده است. 
خواب هایم ارغوانی است تنهایی ام مثل دشتی است سبز که هیچ کس ذر آن نیست ، خودم هم نیستم. یک دشت و یک دشت سبز و بدون تنوع رنگ و
خواهری جای مادری بوسید
چه قدر بوسه در گلو داری
قحط آب است ولی کمی خونست
شکر حق که تو وضو داری
***
بعد اکبر چقدر بی تابی
بعد سقا چرا شکستی تو
دل زینب پر از تلاطم شد
گره معجرش که بستی تو
***
ذوالجناحت نمی رود چون که
دخترت گرفته ست راهش را
بوسه می زنی او را، صورتش
معجر و چادر سیاهش را
***
السلام علیک یا مظلوم
همچو ناجیه پر غم و محزون
گونه هایت به خاک غلتیده
مثل بسملی شدی در خون
***
ساعت حدود سه ته گودال
مادری می رسد سراسیمه
ساعت حدود سه ته گودال
می نشیند به
من 25 سالمه و روی پیشونی و خط اخم رو صورتم چین و چروک ریزی افتاده.خواستم بدونم اگه بوتاکس کنم فایده ای دارد و اینکه سنم برای بوتاکس زود نیست؟ اگر اثر بوتاکس بعد از گذشت چن ماه بره عضلاتی ک بوتاکس در اونجا تزریق شده شل نمیشه و افتاده بشه؟ و دفعه دوم نخوام تجدید کنم چیز خاصی نمیشه؟ اصن شما پیشنهاد میکنین؟ ممنون اقای دکتر ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
دو خطبه از امام علی(ع) که یکی بدون نقطه و دیگری بدون الف می باشد و همچنین نامه ای از طرف میرزا محمد الویری به احمد خان امیر حسینی سیف الممالک که بدون نقطه نوشته شده است را می توانید در این پاورپوینت مشاهده کنید.
خطبه های بدون الف و بدون نقطهحجم: 574 کیلوبایت
نظر گاندی در مورد هفت چیزی که بدون هفت چیز دیگر خطرناک هستند:
ثروت بدون زحمت
دانش بدون شخصیت
علم بدون انسانیت
سیاست بدون شرافت
لذت بدون وجدان
تجارت بدون اخلاق
و عبادت بدون ایثار
این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه اش داد. اعتقاد بر این است که وی این موارد را در جست و جوی خود برای یافتن ریشه های خشونت شناسایی کرد. در نظر گرفتن این موارد، بهترین راه جلوگیری از بروز خشونت در یک فرد و یا جامعه است.
چه دارد برای تو، تنهاییِ کبریا؟
خدایا! اگر هستی از عرش پایین بیا!
وطن کو؟ که عشقی بِوَرزم به «سیما»ی آن
که بیزارم از دین و تاریخ و جغرافیا
خدا! این‌همه قارّه! جا مگر قحط بود؟
چرا سرزمینِ من افتاده در آسیا؟
غزل را کتک می‌زند ناظمِ محترم
ببین ترکه و خط‌کش افتاده دستِ کیا!
پر از گوشِ مخفی‌ست این چاردیوارِ شعر
بله! شعر؛ این سازمانِ همیشه «سیا»
پدرخوانده‌ی مرده‌ام بس که خط خورده‌ام؛
که میراث‌داری ندارم در این مافیا
مریم جعفری آذرمانی 
۱۹ اسفن
آخرش درد دلت، در به درت خواهد کرد
مهره ی مار کسی کور و کرت خواهد کرد
عشق یک شیشه ی انگور کنار افتاده است
که اگر کهنه شود مست ترت خواهد کرد
از همان دست که دادی به تو بر خواهد گشت
جگر خون شده ام خون جگرت خواهد کرد
ناگهان چشم کسی سر به سرت می ذارد
بی محلیش ولی جان به سرت خواهد کرد
جرم من خواستن دختر ارباب ده است
مادر این جرم شبی بی پسرت خواهد کرد
همه ی شهر به آواز من عادت کردند
وقت مرگم گذری با خبرت خواهد کرد
#امیر_سهرابی
خیلی وقت ها طرف مقابل یه حرفی رو بهت می زنه، کاملا درست هم هست. از قضا موضوعی که برات تعریف می کنه برای خودش اتّفاق افتاده و بدون هیچ واسطه ای خدمتت عرض می کنه ولی خب یکم تعجّب برانگیز هست و می طلبه بپرسی واقعااااا؟ اِااِااِااِا؟ جدّی می گی؟ مردونه؟ و کلّی عبارات دیگه که برای هرکس می تونه متفاوت باشه. اصلا بعضی از صحبت ها هم چندان جذّاب و تعجّب برانگیز نیست ولی انگار از روی عادت باید یه پارازیت بندازی و یکی از همین عبارات رو به کار ببری! عکس ال
دخترها مثلِ سیب ، روی درخت هستند.بهترینشون روی بالاترین قسمتند.مردها بهترین را نمیخوان، چون میترسند در ازای بدست آوردنشون آسیب ببینند.درعوض آنهایی که روی زمین افتاده ،و زیاد خوشمزه نیستند رو انتخاب میکنند. شاید چون آسان بدست میان .
به همین دلیل سیب های قله درخت فکر میکنند که مشکل از آنهاست. درحالی که آنها فقط بزرگ هستند.
در حقیقت باید صبوری کنند تا مرد درست از راه برسد وشهامت چیدن سیب از قله درخت رو داشته باشد.
 نباید برای اینکه کسی به ما دست
عیــد مبارک از صمیم قلبم،خوشحالم که مولایی همچون حضرت علی (ع) داریم.
 
​​​​​​
حیفم اومدشعرو نذارم 
 
نبین از خاک بالشتی، به شب ها زیر سر دارد
و یا در پاش نعلینی پر از وصله، اگر دارد
نبین با چاه خلوت کرده و مأنوس او گشته
و همچون وسعت دریاش ، خونی در جگر دارد
 اراده چون کند مولا، قضا تغییر خواهد کرد
علی در سرنوشت عالم امکان اثر دارد
نبین باشد حصیر کهنه٬ دارایی این حاکم
ببین ثروت به صید او تلاشی بی ثمر دارد
به نخلستان چه با زحمت به جانِ چاه افت
داشتیم با صابر و لیلی از مرکز شهر بر می‌گشتیم خانه، یک‌ هو نگاه صابر جلب شد به خانمی که با قلاده‌ی سگ در دست به سمت خیابان می‌رفت، پرسید: این شهردار نبود؟من: اوه، چرا :) خودش بود!
خودش بود! بدون محافظ، بدون خدمه، بدون زرق و برق، بدون راننده! 
باید یک سری پست بنویسم با هشتگ_یاد_بگیریم :دی 
بهشتم گم شده بر باد رفته
صدام کن اسم من از یاد رفته
صدام کن بی صدات از دست میرم
نذار از ترس تنهایی بمیرم
 
دلم آواز کولی وار میخواد
دلم آغوش گندم زار میخواد
من از دلبستگیها زخم خوردم
دلم یه عشق بی آزار میخواد
 
خواب دیدم آسمون از چشم ماه افتاده بود
خون من از گوشه چشم تو راه اتفاده
خواب دیدم سایه ای بود که همراهی نداشت
توی خوابم یه فرشته بالهاشو جا گذاشت
 
چه حالی حس پر کشیدن
یه دریا رو یه جرعه سر کشیدن
با چشم بسته آدمها رو دیدن
به تو قبل از دوراهی
دوست ندارم طولانی بخوابم. نزدیک سه روز بود که گاهی در حد یک یا دو ساعت می‌خوابیدم. ولی ظهر دیروز نفهمیدم چطور خوابم برد و تا شب مثل سنگ افتاده بودم روی تخت. دوست ندارم طولانی بخوابم چون مغزم ریسِت می‌شه. چون همه تلاش‌هام برای باور به ادامه‌ی حیات به باد میره. چون بعد هر خواب طولانی، شوریده و مضطر بیدار می‌شم و از مرور سریع و بی‌اختیار همه‌ی اتفاق‌های افتاده و نیفتاده تهوع میگیرم. طوری که انگار مواجهه‌ی اولمه. لحظه به لحظه و ساعت به ساعت،
دانلود آهنگ جدید مهراد جم به نام بدون تو شبا همش خرابه حالم
Download New Music Mehraad Jam –  bedoone to shaba kharabeh halam
 
متن اهنگ بدون تو شبا همش خرابه حالم
بدون تو شبا همش خرابه حالم مگه من جز تو کیو دارم
گره افتاده به کارم کجایی تو و اون چشمات مشکل گشایین
دوست دارم دور بشم از همه همین که تو باشی بسمه
من و تو یه قایق وسطه یه دریا که آروم که آروم هرشبش
 
لینک دانلود :  دانلود آهنگ مهراد جم بدون تو شبا همش خرابه حالم
طرز تهیه خورش قیمه خوشمزه به سبک خاص
خورش قیمه غذای اصیل و قدیمی ما ایرانی هاست که برای خوشمزه شدن و جا افتاده تر آن بهتر است به یک سری از نقاطی که در زیر به آن اشاره شده است دقت کنید ، اگر تمامی این نکات را در طرز تهیه قیمه رعایت کنید می توانید بهترین طعم جا افتاده رو به خورش خود بدید که با این صورت می توان نذری های فوق العاده خوشمزه ای با این قیمه ها مهیا نمود.
مواد غذایی مورد نیاز برای خورش قیمه
مواد لازم خورش قیمه سیب زمینی
گوشت :200 گرم
لپه 
دلم برای دینی میسوزه که افتاده دست ما!!!!!
مغزم داره منفجر میشه بخاطر بحث کردن با یه ادم پر مدعا
اسلام خیلی غریب افتاده واقعا
دلم میخواد فریاد بزنم بگم به داد اسلام برسیم! نرسیم
ولش کنیم!!!!
دین و هرطور عشقمون کشید تفسیر نکنیم
خدایا شرمنده که نشناختمت و نتونستم درست بشناسونمت
میشه خودت خودت و بهم بشناسونی
خودت میدونی چه راه هایی و رفتم برای پیدا کردنت
اما هربار دورتر شدم و راه برام ناهموار شد
میگن برای اینکه خدارو بشناسی باید خودت و بشناسی
چطور
صدای رعد و برق باری دیگر فضای لندن را پر کرد.
باران به شدت می بارید و بوی خاک نم خورده و بوی باران هوا را پر کرده بود.
هرکس با سرعت به سمت سرپناهی می رفت تا خود را از شر باران خلاص کند. در این بین مردی با جثه بزرگ همان طور که چتر زیبا و صد البته گران قیمت خود را بالای سر گرفته بود و سیگار می کشید به آرامی قدم می زد و از هوا لذت می برد. او با چتر خویش هیچ مشکلی با باران نداشت و مورد توجه مردمان بدون چتر دور و اطراف بود.
_آقا ببخشید میشه از من یه دستمال ب
بنظرم اگر کسی را دوست داشته باشید نمی توانید سکوت کنید. من چند بار خواستم مدتی سکوت کنم اما نتوانستم. نمی دانم اگر چیزی نمی گفتم، می آمد و می پرسید: محمد اتفاقی افتاده؟! نمی دانم فقط می دانم سکوت الان اش تحمل ناپذیر است. چیزی نمی گوید، فقط گوش میگیرد. اگر چهره به چهره بودیم می دانستم بیابم این سکوت اش چه معنی را می دهد اما الان برایم غیرقابل تشخیص است. نمی خواهم بپرسم: اتفاقی افتاده؟ می خواهم‌ در انتظار بشینم و من بگویم او بشنود. او روزی سکوت اش
اصلا باید پیش رفت..بدون ترس..بدون واهمه..زندگی قشنگیش به همین است که بروی جلو در حالی که نمیدانی چه خبر است..فکر نکنی به عاقبت کار..نه این که اصلا..بلکه تا جایی که می شود تلاشت را بکنی..تا جایی که به سلامت روانت لطمه نزنی..بعد بایستی کنار و تماشا کنی
البته که آرزو داری زیاد..ولی از کجا معلوم این مشکلی که الان داری درباره اش فکر می کنی چند ماه بعد هنوز ادامه دار باشد و یا حتی بر عکس..ادامه دار باشد ولی بعد ها تبدیل به یک موهبت برای تو شود.پس بهتر است که
ح خیلی بزرگتر از سن خودش هست. یه آدم فهمیده و بالغ و جا افتاده. امروز ازم خواست تا دو هفته ازش دور بشم. نمی‌دونم چیکار کنم. کاش... فقط کاش پشیمون بشه .... 
عین چند روز دیگه میاد اما  من اصلا آمادگیش رو ندارم و دلم ح رو می‌خواد.
صادقانه نگاه می‌کنم اونم هیچی برام نداره جز هورمون. لعنت به من که اینقدر ذلیل هورمون شدم. دلم می‌خواد پشیمون شه و بگه بدون تو نمی‌تونم. دلم می‌خواد دوسم داشته باشه. لعنتی خیلی بزرگتر و جاافتاده‌تر از این حرف‌هاست. م هم که
F – Face (صورت): اگر دچار سکته مغزی شده اید ، صورت شما ممکن است از یک طرف افتادگی یا بی حسی داشته باشد. یک آزمایش خوب: سعی کنید لبخند بزنید و در آینه بررسی کنید تا ببینید که آیا یک طرف صورت از کار افتاده است یا خیر.
 
A – Arm (بازو): اغلب ، یک بازو ضعیف یا افتاده خواهد بود. سعی کنید هر دو بازو را به طور همزمان بلند کنید و ببینید که آیا یکی از آنها به سمت پایین حرکت می کند یا خیر.
 
S – Speech (گفتار): ممکن است صدا گرفته و نامفهوم به نظر برسد ، و دیگران نتوانند حر
✳️ روزی که رضاشاه آرزوی مرگ کرد!
سر شام رفتم. صحبت‌های مختلف شد، ولی دو قسمت بسیار مهم پیش آمد. یکی صحبت ۱۷ دی[۱۳۱۴] و آزادی بانوان که علیاحضرت ملکه پهلوی تعریف کردند روزی که رضاشاه مرا [به همراه شمس و اشرف پهلوی] از اندرون برداشتند و بدون حجاب با خود به دانشسرای عالی بردند، در بین راه در اتومبیل به من گفتند: من امروز مرگ را بر این زندگی ترجیح می‌دادم که زنم را سر برهنه پیش اغیار ببرم، ولی چه کنم کاری است که برای کشور لازم است و گرنه ما را وحشی
 
 
گویند گویند گویند که روزی مهر یه دلبری به دل یکی افتادای کاش نمی افتادگویند که هرشب توویِ دستش یه پیاله با من آن نیستاصاً عین خیالش چرا استاد آخه چه کاریه استادگویند که کشته مرده میدادتار مژگونشو من، من به قربونشو ای وایافتاد افتاد افتاد به دلم مهر تو ای کاش نمی افتاد نمی افتاداسفند و دی و خرداد و مرداد
♫   ♫   ♫   ♫
♫   ♫  NITROMUSIC.IR  ♫   ♫
♫   ♫   ♫   ♫
که همش مهمونی آخه چه کاریه استاد استــاددلا دلا دلا دلا استادچرا چرا چرا چراگویم گو
بسیار اتفاق افتاده است که به دلیل شوخی‌های ناگهانی با افراد، آنها در اثر ترس و هیجان ناشی از آن دچار آسیب‌های شدیدی شده‌اند. مانند آنکه فردی که دارای بیماری قلبی است در اثر ترس ناشی از شوخی ناگهانی دچار حمله قلبی می‌شود و جان خود را از دست می دهد. اما لازم است بدانیم که این اقدام و عادت زشت روزمره ما از نظر قانونگذار تحت شرایطی جرم محسوب می‌شود.قانونگذار در ماده ۴۹۹ از قانون مجازات اسلامی بیان می دارد:هرگاه کسی دیگری را بترساند و آن شخص در
توی یه روز خوب لازم نیست اتفاق های خارق العاده ای افتاده باشه تا خوب باشه. وقتی بتونی از همه ی چیزهایی که دور و برت رو پر کردن لذت ببری, هنوز بتونی از چیزهای کوچک حس شگفت زدگی پیدا کنی و برای خودت سوال های بزرگ بزرگ کنار بذاری, این یعنی یه روز خوب!
به زندگی به چشم فرصتی برای کشف کردن, تجربه و کنجکاوی کردن نگاه کن. هر چقدر که مشکلات سر راهمون باشه, باز هم زمانهایی هست که با سپردن خودمون به طبیعت میتونیم آرامش لازم برای ادامه مسیر رو پیدا کنیم.
امرو
روز آخر که نمی‌دانستیم روز آخر است به بچه‌ها گفتم نمی‌دانم چرا به دلم افتاده باید تند تند درس‌های فارسی را جلو ببریم. بچهها خندیدند و گفتند ما از زودتر تمام شدن همه درس‌ها استقبال می‌کنیم.
روز آخر که نمی‌دانستیم روز آخر است، بعد از مدرسه رفتم حرم، دلم می‌خواست فلافل بخرم، به رفقایم که زنگ زدم گفتند ما ناهار داریم، فلافل نخر.
به حرم که رسیدم، دور ضریح خلوت بود اما نمی‌دانم چرا با خودم گفتم از دور سلام بدهم بهتر است. _فکر می‌کنم این دو واق
 
مواد لازم مرغ شکم پرمرغ درسته با پوست : حدود 2 کیلوگردو : 5 عدد درشت خرد شدهآلو  بخارا : 12 عددگوجه  فرنگی : 2 عددلیمو : 1 عددپیاز: 1 عدد بزرگهویج : 1 عددسیر : 2 حبهنعنا خشک :یک قاشق غذا خوریزرشک شسته شده : یک قاشق غذاخوری سرپرنمک ، فلفل و زرد  چوبه :به میزان لازمزعفران پودر شده : یک چهارم قاشق چایخوریرب  گوجه  فرنگی : یک قاشق غذا خوریآب  نارنج یا آب غوره : یک قاشق غذا خوری
 
ادامه مطلب
"بوی گندم مالِ من ، هرچی که دارم مالِ تو‌ .یه وجب خاک مالِ من ، هرچی میکارم مالِ تو "هنگام برداشت محصول است.دو دست خود را باز کرده و خیره می نگرد.آفتاب سیاه میکند و میسوزاند.درخت ها غمگین اند.گندم زار ها در خود میپیچند.مترسک ها به آرامی به سوی دیگر می‌ چرخند و نگاه می کنند تا پیدایش کنند.از  کلاغ ها هنوز خبری نیست.داسی میان علوفه افتاده است.ارّه ای هم بر تنه درختی نیمه جان رها شده.نهال ناکامی زوزه می کشد بر صندوقِ چوبی زیبای پر از میوه که قطره قط
دارد حسین علیه‌السلام بالای سر هفت نفر رفت. یکی از آن‌ها مسلم بن عوسجه است. حبیب بن مظاهر، هم‌سفر مسلم بن عوسجه است. مسلم هنوز شهید نشده بود. حبیب می‌گوید من در خدمت حسین، آمدیم بالای سر مسلم بن عوسجه. دیدم مسلم روی زمین افتاده و دارد از او خون می‌رود. مختصر رمقی در او هست. لحظات آخر است. گفت رو کردم به مسلم بن عوسجه -خب همسفری او است، رفیق چند ده ساله‌ی او است- گفتم: ای مسلم! اگر این نبود که من هم ساعتی بعد به تو ملحق می‌شوم، دلم می‌خواست تو به
1. صبحی که با چایی دارچینی که بابای آدم به آدم بدهد آغاز شود صبحی ست از صبح های بهشت.
2. میدونید از صبح تا حالا چه اهنگی افتاده سر زبونم؟ دختر مردم پکرم کرده شماعی زاده :))) بعد هی "پکر" رو میگم "کپر" کلی می خندم خودم به خودم :)) بعد تازه بیشتر اون قسمتش افتاده تو دهنم که میگه "میدونه، اره میدونه، خود شیطون بلاش میدونه" :))) بعد بابام در سکوت نگاهم میکنه :))) میگه حداقل یه چی بخون من بلد باشم. میگم تو چی بلدی؟ میگه بیا معین بخونیم :))) 
3. اون روز تو مدرسه قیاف
هو
 
روضه‌ی عاشورای امسال جان‌‌کاه‌تر از تصورم بود. آن‌قدر که نیمی از روضه را از خود بی خود شده بودم و فقط فریاد بود و شیون. آن هم نه فقط من، تمام آن‌هایی که از ابتدای روضه دل داده بودند به سرایش غمبار نوحه‌خوان. امسال همه چیز خیلی روضه‌تر از هر سال بود، همه‌ی روضه‌ها، زمینه‌‌ها، حتی شورها... از همان شب اول که بیش‌تر صلابت است و دلتنگی عزای حسین. امسال که عجیب‌تر از هر سال دل‌ سنگ ما در روضه زیر و رو می‌شد. امسال عصر عاشورا از همیشه جان‌
عجیب ترین قسمت زندگی برام اونجاست که برمیگردم عقبو نگا میکنم،یهو به خودم میام و میگم،چه کردی فازی،انگار که کل راهو اشتباه اومده باشم...نمیتونم بگم خیلی برام اتفاق افتاده،ولی افتاده،حسش سخته مثل سنگ و پوچ مثل هوا،انقدر بی معنا،رسیدم ته راه...دیدم اشتباه اومدم،از همون اولش
زندگی عجیب چیزیه،در اوج خوشحالیم عمیقا ناراحتم از چیزی که نه تنها من،کل دنیا میدونن ارزششو نداره!ولی خوشیش اینه که یاد بگیرم دقیقا چی هست این همه تلاش و شاید نتلاش!به هر
ساعت دو و بیست دقیقه‌ی صبح است. زن به پشت خوابیده است روی زمین. دست‌هایش را زیر سرش به هم قلاب کرده. آسوده از لذت و رخوت و رنج و ملالی چند ساعته، شاید هم چند ساله. صدای خر خری آرام از تخت گوشه‌ی اتاق به گوش می‌رسد. امیدوار است که سرمای سرامیک‌ها کمی گرمای آتشی را که به جانش افتاده خنک کند. خنک نمی‌کند. بدنش اما به لرزه افتاده. دندان‌هایش به هم می‌خورند. دردی مبهم در تمام بدنش حس می‌کند. خیره است به سقف. آن جمله فوئنتس در کنستانسیا که «تعلقی که
طرف، سه دقیـــــــــــــــــقــــــــه و پــــــــنــــجــــــــاه و دو ثـــــــــــــانیه، از فضایل پکیج جمع‌بندی دکتر فلانی ویس، ضبط کرده. بعد من پنجاه و دو ثانیه پشت سر هم، با بقیه نمی‌تونم صحبت کنم://از فکرشم مورمورم میشه://روز به روز کمتر، آدما رو درک می‌کنم. 
تازه رویکرد کاری جدید واسه آرامش اعصابم اینه که اصلااا با همسن و سالای خودم حرف نزنم. هیجده‌ساله‌های دور من (حداقل) ، یه‌موجودات عجیبی شدن سر این‌قضیه عقب افتادن کنکور. یه
وام با ضامن یا با چک یا سفته با ۲۰ سال سابقه بانکی تمام مراحل کاری در بانک طی خواهد شد 》زیرمجموعه بانک های دولتی《 وام بانکی بدون نوبت+ بدون پیش پرداخت+ بدون رابطه و ضابطه (مدت زمان تحویل ۷ روزه) (بدون سپرده در بانک) و( بدون بلوکه شدن) وام با چک* وام های بدون مسدودی* وام های خرید ملک( وام اوراق) ضامن با ما وام سند ملکی در رهن بانک ¤وام تنفس دار تمام وام ها دولتی با تنفس بالا..یعنی تا ۳ ماه اول قسط نمیدید $$*بدون رابطه و ضابطه...مستقیمم از خود بانک با مد
ایدا-نه واستا ببینم الان یادم اومد توکه خواهر نداشتی؟پس این خانوم کیه؟کامران به تته پته افتاده بود-کی گفته من خواهر ندارم؟یهویی دختره از جاش بلند شدو رفت سمت در-احمق خودتی اقا کامران-صبرکن ایدا....واستابا بسته شدن در به طرف من اومدهمش داد میزد-نمیتونستی جلوی دهنت و بگیری؟هاننننننننننننننننن ننن؟-به من چه میخواستی بهش درو غ نگی-که تو زن منی اره؟همون طور که میومد جلو من میرفت عقبیهو دوییدم سمت پله ها اونم شروع کرد پشت سرم بدوییدنبه غلط کردن ا
من می دوم تو می دوی
من می ایستم تو می دوی
من می خوابم تو می دوی
می می نشینم تو می دوی
من خسته می شوم تو می دوی
تو لحظه ای هم به من امان نمیدهی...
من، چه به هوش باشم و چه در غفلت تو تنها یک وظیفه داری...
تو من را به پایان خط نزدیک تر می کنی...
به تصویر یک سالگی م که می نگرم، غمی بزرگ همه وجود من را در بر می گیرد...
غمی از جنس خسران... غمی از جنس از دست دادن چیزی گرانبهاتر از قیمتی ترین جواهرات این دنیا...
غمی که همه قلبم را تهی می کند و دردی که درمان ندارد... حس ع
وام با ضامن یا با چک یا سفته با ۲۰ سال سابقه بانکی تمام مراحل کاری در بانک طی خواهد شد 》زیرمجموعه بانک های دولتی《 وام بانکی بدون نوبت+ بدون پیش پرداخت+ بدون رابطه و ضابطه (مدت زمان تحویل ۷ روزه) (بدون سپرده در بانک) و( بدون بلوکه شدن) وام با چک* وام های بدون مسدودی* وام های خرید ملک( وام اوراق) ضامن با ما وام سند ملکی در رهن بانک ¤وام تنفس دار تمام وام ها دولتی با تنفس بالا..یعنی تا ۳ ماه اول قسط نمیدید $$*بدون رابطه و ضابطه...مستقیمم از خود بانک با مد
آتشی در خـــاک ما از خاک چین افتاده است
اهرمن از شرق در این سرزمین افتاده است
 
نوبهـاران می رسد، بر شاخسارانــم  ولـــی
آفتی چــرکین وُ داغـــی آتشین افتــاده است
 
طرح لبخندی نمی بینم بـه لب‌ها‎، ای دریــغ
گیسوان آشفته وُ بر چهره چین افتاده است
 
کوچه خالی، دست خالی، خانه خالی،آسمان
رنگ غم ، آهنگ ماتم بر زمین افتاده است
 
سوز سرمــای زمستان است وُ یخبندان دی
آنچــه در جــان بهار و فرودین افتاده است
 
باغبـــان در خواب و آمــد لشکر باد خز
            
 
با سلام
اگه مستند miss americana رو دیده باشین حتما متوجه شدین که تیلور توی اون مستند خیلی از چیزهایی که توی زندگی ش اتفاق افتاده رو به تصویر کشیده و راجب اونا توضیح داده (از جمله اتفاق هایی که بین اون و کانیه وست افتاده بود که به تازگی معلوم شد که کی دروغگوعه) . حالا من چند تا از اون مهم  هاش رو میگم :
ادامه مطلب
یکی از بچه های سالهای بالاتر که از اول شهریور امسال رزیدنت شده پیام داده که مرکزی که توش طرح میگذرونده بدون پزشک شده و گفته اگه خواستم هروقت نظام پزشکیم اومد تا شروع طرحم برم کار کنم و گفته پول خوبی میدن(روستایی بس دور افتاده که ماشین به سختی تردد میکنه)...شرایطم رو گفتم و اینکه قرار نیست حالاحالاها نظام بگیرم...
به خودم افتخار میکنم...اینکه قید کار کردن و پول درآوردن رو بخاطر رسیدن به رویای عزیزم زدم و نشستم گوشه ی خونه درحالی که وضعیت مالیم وح
 آموزش کسب درآمد از اینترنت بدون سرمایه
 
تضمین بازگشت وجه در صورت عدم درامدزایی
 
 
برای دریافت اموزش اینجا کلیک کنید
 
 
 
 
 
 
 
در این بسته اموزشی به شما نخواهیم گفت در مدت ۳۰ دقیقه ۵۰۰ هزار تومان روزانه کسب خواهید کرد زیرا معیار علاوه برا کسب فروش اموزش خودمان رضایت مشتری نیز خواهد بود
 آموزش کسب درآمد از اینترنت بدون سرمایه
اگر بسته های اموزشی کسب درامد از اینترنت را خریداری کرده باشید حتما تا به حال دیده اید که در توضیحات این بسته ها
دیگر حتی شکل گوشواره‌هایی که آن روز در حجره مسگر‌های میدان نقش‌جهان دیدم هم یادم نیست. قیاقه‌شان که از یادم رفته هیچ، میلی که به داشتنشان داشتم را هم ندارم. بله حقیقت دارد فراموش کرده‌ام که یک روز بعد از ظهر، وقتی غبار رقصان روی باریکه نور هوا را مکدر کرده بود زل زده بودم به یک جفت گوشواره. در چند قدمی‌شان بودم، دلم می‌خواست داشته باشمشان، اما پولی در جیب نداشتم. بابام چند متر آن‌ورتر و مامانم چند متر این‌ورتر ایستاده بود اما من لال شده

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها